دوست پدرم اخلاق عجیبی داشت.
یک دفعه توی جمع سر بچهاش داد میزد "کرهخر بیشعور"!
بچه که اعتراض میکرد، دوست پدرم بلافاصله صدایش را ملایم میکرد و میگفت: "ببخشید. من نباید میگفتم کرهخر بیشعور!"
و دوباره داد میزد:
"باید میگفتم کرهخر بیشعور کثافت!"
گاهی این بازی مسخره را تا چند دور ادامه میداد؛ دوباره عذرخواهی میکرد که نباید میگفته کرهخر بیشعور کثافت و با فریاد فحش جدیدی را به کلکسیون فحشها اضافه میکرد.
پارسال، همین ما، میگفتیم که بنزین سه تومنی نمیخواهیم.
نمیخواستیم چون حقمان بنزین سه تومنی نبود، همانطور که حقمان "کرهخر بیشعور" نیست.
امسال یادمان رفته که داریم بنزین سه تومنی میریزیم توی خیک ماشینهایمان.
یادمان رفته نه چون به این نتیجه رسیدهایم که سه تومن که چیزی نیست، چون دغدغههایمان از "تورم" رسیده به "بقا".
چون مطالباتمان از قیمت نان و مرغ و بنزین رسیده به سر جدتان واکسن بخرید.
پای بنزین سه تومانی و مرغ و عدس و شیر خداتومانی هنوز روی خرخرهمان است؛ اما الان درد، درد زنده ماندن است.
وقتی پای فحش خواهر و مادر وسط میآید کسی به "کرهخر بیشعور" بودن اعتراضی ندارد.
سودابه فرضی پور